دیدگاه اسلام درباره رابطه های دوستانه میان دختر و پسر
درباره میزان و چگونگی حضور زنان و دختران در اجتماع و مجلسهایی که خواه ناخواه به اختلاط با مردان میانجامد، دو نظریه مطرح است:1
1. نظریه اضطرار
------------------
بنا بر این نظریه، ارتباط زن با مرد نامحرم، باید به موارد ضرورت محدود
گردد. در نتیجه، در محیطهای اجتماعی نیز تا حد توان، باید این برخوردها و
ارتباطها کاهش یابد تا زمینه انحرافها و تحریکها به حداقل برسد.
2. نظریه اختلاط
------------------
بنابراین نظریه، جداسازی یا محدود کردن حضور زنان در اجتماع نه تنها مفید
نیست، بلکه به احساس محرومیت و حریصتر شدن افراد به جنس مخالف میانجامد و
میزان حساسیت و تحریکپذیری افراد را در این زمینه بالا میبرد. همچنین
سبب محروم شدن دختران و زنان از پیشرفت علمی و اجتماعی و اقتصادی میشود و
از شکوفایی استعدادهای آنها جلوگیری میکند. پس باید با گسترش اختلاط و
حضور بیشتر زنان و دختران در محیطهای اجتماعی، این حساسیتها کم شود و در
این زمینهها، عادیسازی صورت گیرد تا بدین وسیله، نگاه جنسیتی به زن و
مرد، جای خود را به نگاه انسانی دهد. البته باید حدود شرعی مانند حجاب در
این زمینه رعایت شود، ولی گفتوگو و حتی ارتباط صمیمی میان دختر و پسر اگر
به نگاه شهوانی و تماس بدنی نینجامد، اشکالی ندارد. همچنین بر اینگونه
رفتار، زمینه ازدواجهای آگاهانه و شناخت بهتر از شریک آینده زندگی را به
وجود میآورد و به استحکام نهاد خانواده کمک میکند. پس باید تنها بر رعایت
حدود شرعی تکیه کنیم، نه جداسازی.
نقد و بررسی
----------------
در ارزیابی این دو نظریه باید گفت در آموزههای اسلام افزون بر حدودی مثل
حجاب و حفظ حریم در روابط میان زن و مرد نامحرم، حدی از جداسازی در
محیطهای اجتماعی نیز توصیه شده است؛ یعنی در اسلام، اختلاط و ارتباطهای
غیرلازم میان نامحرمان، مناسب دانسته نشده است و تلاش میشود این امور کاهش
یابد. بنابراین، نمیتوان نظریه اختلاط را برابر با آموزههای اسلامی
دانست، ولی این فرضیه که جداسازی، سبب ایجاد حساسیت بیشتر و حریصتر شدن
افراد میشود، تا حدی پذیرفتنی و برابر با واقع است. اگر در کنار این
جداسازی و اختلاط نداشتن، دیگر آموزههای اسلام، مانند آسان شدن ایجاد
روابط مشروع (با ازدواج دایم و موقت) جدی گرفته شود و افزون بر رعایت تقوا و
پاکدامنی، امکان برآوردن شایسته نیازهای غریزی برای افراد وجود داشته
باشد، این حساسیت، به احساس محرومیت و حرص تبدیل نمیشود؛ یعنی در حد
احساسی عادی خواهد بود و کمتر زمینههای آزار روحی و تحریک جدی و سرانجام
انحراف را به وجود میآورد. در عوض، با رواج دادن اختلاط زن و مرد، زمینه
تحریک و انحراف و حتی تبدیل شدن گرایشهای جنسی به بیماریهای روانی مثل
سادیسم بسیار بیشتر میشود، چنانکه تجربه غرب در این زمینه و آمار بالای
آزارهای جنسی همکاران و همکلاسیها در کشورهای غربی، گواهی بر این مطلب
است.2
در صورت اختلاط، حساسیت افراد به جنس مخالف، اندکی کاهش مییابد، ولی هرگز
از میان نمیرود. حتی اگر فرض شود مردی که مدتها با چندین زن در یک مجموعه
کاری ارتباط دارد، پس از مدتی نسبت به آنها حالتی عادی پیدا کند و حساسیت
خود را از دست بدهد، پیوسته این امکان وجود دارد که با تحریکهای خواسته یا
ناخواسته، گرایشهای جنسی در او بیدار شود و در برخوردهای پیاپی، او را به
احساس محرومیت یا انواع انحرافها مبتلا کند. غریزه جنسی در انسان،
غریزهای بسیار قوی است که شاید سرکوب شود، ولی نابود نمیشود و در تماسها
و ارتباط با جنس مخالف به ویژه میان دختران و پسران مجرد، همیشه احتمال
تحریک شدن آن وجود دارد. این نظریه که اختلاط سبب میشود نگاه انسانی
جایگزین نگاه جنسی شود و حساسیتها و تحریکها و در نتیجه، جرمها و
انحرافها کاهش یابد، از واقعبینی به دور است.
همچنین این نظر که اختلاط، به شناخت بهتر دختر و پسر از یکدیگر پیش از
ازدواج و در نتیجه، استحکام بیشتر خانواده میانجامد، توجیه مناسبی برای
تجویز اختلاط نیست؛ زیرا این ارتباطها در عمل، موجب تقویت جاذبههای سطحی
است؛ یعنی هوس را حاکم میسازند و عقلانیت را کمرنگ میکنند. در نتیجه،
بسیاری از اینگونه انتخابها چندان هم سنجیده و معقول نیستند و پس از گذشت
مدتی، ناسازگاری در ویژگیهای باطنی افراد رخ میدهد و زندگی را با مشکل
روبهرو میسازد.
اگر در انتخابها، نخست، خاستگاه خانواده که ریشه فکری و اخلاقی افراد است،
شناسایی شود، بسیاری از ویژگیهای باطنی و حقیقی افراد را میتوان شناخت و
پس از آن، ویژگیهای ظاهری را نیز ارزیابی کرد. در نتیجه، انتخابها،
بسیار عاقلانهتر میشود و بنیان زندگی حاصل از آن نیز استوارتر خواهد بود.
البته برای اینکه دختر و پسر هر چه بیشتر از ویژگیهای فردی یکدیگر شناخت
پیدا کنند، افزون بر تحقیق از دوستان و آشنایان و برقراری گفتوگوهایی میان
دختر و پسر، مناسب است آن دو برای مدتی به صورت موقت و با محرمیت شرعی ـ
با در نظر گرفتن محدودیتها و حفظ شرایط و با نظارت خانوادهها ـ با هم
ارتباط داشته باشند تا در صورت ناهمخوانی روحیهها بتوانند به راحتی در
قصد ازدواجشان تجدیدنظر کنند. البته این امر، در شرایط امروز جامعه ما
کاملاً پذیرفته نیست و به فرهنگسازی نیاز دارد.
به هر حال، اینکه برای شناخت بیشتر دو طرف، اختلاط را توصیه و همه جامعه را
تحریکپذیر کنیم، عاقلانه نیست و به افزایش انحرافها و گسترش روابط
ناسالم و نامشروع میانجامد که پیآمدهای منفی آن، گریبانگیر فرد و جامعه
میشود. همچنین این باور که جداسازی، از پیشرفت زنان جلوگیری میکند، درست
نیست؛ زیرا ایجاد فضاهای آموزشی یا کاری یا تشکلهای اجتماعی که در آن زن و
مرد کمترین تماس را داشته باشند، کاملاً امکانپذیر است و هرگز رشد و
شکوفایی استعدادها، به محیطهای مختلط نیاز ندارد. افزون بر اینکه شرکت
زنان در هر نوع فعالیتی ـ حتی اگر با شرایط روحی و جسمی آنان، ناسازگار
باشد ـ نوعی پیشرفت برای آنان نیست. اینکه مسئولیت بزرگ زنان در خانواده؛
یعنی پرورش فرزندان و حفظ نهاد خانواده را از فعالیتهای سازنده اجتماعی
جدا بپنداریم و ایفای نقش اجتماعی را تنها در بیرون از محیط خانه جستوجو
کنیم، اندیشهای نادرست است. بنابراین، نظریه اختلاط و عادیسازی بر اساس
آموزههای اسلامی پذیرفته نیست.
در نظریه اضطرار نیز نوعی ابهام در تعریف و تعیین مصداقهای اضطرار وجود
دارد. به طور کلی، در روابط میان زن و مرد نامحرم، جدا از مواردی مانند لمس
کردن و تماس بدنی که بدون تردید حرام است، بسیاری از برخوردها و رفتارها
پیش میآید که از نظر شرع نمیتوان آنها را حرام دانست، مانند صحبت کردن و
روابط عادی روزانه که در تعاملهای اجتماعی وجود دارد. چه بسا برخی از این
روابط در شرایطی شبههناک و فسادانگیز برقرار شوند که این امر، بیشتر به
قصد افراد و شرایط آنها بستگی دارد. از همین رو، نمیتوان حکم یکسانی برای
همه این ارتباطها بیان کرد. بنابراین این نظریه که ارتباط مرد و زن نامحرم
باید به موارد ضروری محدود شود، ابهام دارد؛ زیرا منظور از اضطرار و
ضرورت، کاملاً مشخص نیست. آیا منظور تنها مواردی است که خطر مالی یا جانی
وجود دارد یا اینکه رفتن دختران و زنان برای تحصیل به محیطهایی که در
آنجا با مردان در ارتباط هستند، دربردارنده همین ضرورت خواهد بود؟ چه
ملاکی برای تعیین موارد ضرورت و تشخیص اولویتها وجود دارد؟ برای برطرف
کردن این ابهامها و جلوگیری از برداشتهای نادرست از این نظریه، نظریه
دیگری را نیز میتوان طرح کرد.
3. نظریه معروف
پینوشتها:
1. قسمت مهمی از مطالب این بخش برگرفته است از: مقاله
"تحلیلی بر روابط دختران و پسران دانشجو "، مجموعه مقالههای نخستین
هماندیشی بررسی مسائل و مشکلات زنان، دفتر تحقیقات و مطالعات زنان، قم،
1380، صص 675 ـ 698.
2. بر اساس نظرسنجی هفتهنامه ساندی تایمز، چاپ لندن، بیش از نیمی از زنان
ردههای بالای مشاغل حرفهای و 30% کارکنان امور اداری و دفتری در انگلستان
و 77% آنان در امریکا با مزاحمتهای مدیران و همکارانشان در محیط کار
روبهرو هستند. روزنامه کیهان، 28/9/1370، به نقل از: هفتهنامه ساندی
تایمز. همچنین در گزارش جاناتان راس، روزنامهنگار انگلیسی، در پی
پژوهشهای روانشناسانه، بیشتر مردان غربی نسبت به زنانی که با آنان از صبح
تا شام در ارتباط هستند (مثل همکار و همکلاسی و...) در آرزوی آمیزش همراه
با خشونت شدید، حتی در حدّ قتل هستند. (نک: ابوالقاسم مقیمی حاجی، جوانان و
روابط، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380، به نقل
از: ثریا مکنون و مریم صانعپور، بررسی تاریخ منزلت زن از دیدگاه اسلام،
ص211).
در بخش مربوط به بررسی اخلاق جنسی در غرب، آمارهایی از ناهنجاریهای جنسی خواهد آمد.
3. نک: تفسیر المیزان، ج2، ص328، تفسیر آیه 228 سوره بقره.
4. نک: وسائل الشیعه، ج20، باب132 از ابواب مقدمات نکاح، ح25518.
5. بحارالانوار، ج43، صص 28، 62، 66، 76، ح33، 53، 59 و 63 .
6. نک: آل عمران: 37؛ نمل: 44؛ قصص: 23 ـ 25.
7. مقاله "تحلیلی بر روابط دختران و پسران دانشجو "، صص 675 ـ 695.
8. نک: تفسیر نمونه، ج16، صص 55 ـ 65 ؛ محمدباقر مجلسی، حیات القلوب، تاریخ
پیامبران علیهمالسلام، قم، انتشارات سرور، چ1، 1375، ج1، صص 600 و 601 .
9. در طول تاریخ ادبیات همه کشورها، عشق که رابطهای عاطفی است، معمولاً
میان زن و مرد جلوه میکند. بنابراین، این رابطه عاطفی از گرایشهای جنسیتی
جدا نیست. فروید، عشق را اساسا پدیدهای جنسی میداند و آن را والایش
غریزه جنسی میشمارد، ولی هورنای معتقد است لزوما ارتباطی میان محبت و
گرایش جنسی نیست؛ یعنی اینگونه نیست که پس از هر محبتی، انگیزه شهوانی
باشد، ولی او نیز رابطه نزدیک میان این دو و تأثیر ناخودآگاه این دو بر هم
را میپذیرد. مزلو نیز میگوید مفهوم عشق و روابط جنسی دوچیزند، ولی در
زندگی افراد سالم به هم میپیوندند و کمتر جداییپذیرند. نک: محمدباقر
کجباف، روانشناسی رفتار جنسی، صص 49، 62 و 66؛ نیز کارن هورنای،
عصبانیهای عصر ما، ترجمه: ابراهیم خواجه نوری، ص 191
موریس دبس نیز معتقد است: غریزه جنسی کمکم در نوجوانان به ویژه پسران، با
تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر تمام اعضا و قوای بدن قوت میگیرد تا جایی که
در 17 و 18 سالگی، مالک اصلی احساسات انسان میشود و تمام تظاهرهای
محبتآمیز انسان از غریزه جنسی سرچشمه میگیرد. (نک: گفتار فلسفی (جوان)،
ص307).
10. نک: کنز العمال، ج3، ص373، ح7000.
11. وسائل الشیعه، ج20، باب35 از ابواب مقدمات نکاح، باب ان النکاح الحلال ثلاثة اقسام، ص86، ح25098.
12. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، چاپ شرکت افست، 1359، بخش هفتم، صص 157ـ175، بخش یازدهم، صص 300 ـ 346.
13. نک: سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، عروة الوثقی، قم، اسماعیلیان، 1374، چ3، ج2، ص628 ، مسئله سوم از کتاب النکاح.
14. نک: همان، ص627.
15. وسائل الشیعه، ج20، باب 2 از ابواب مقدمات نکاح، ص20، ح24918.
16. برای نمونه، پیامبر فرموده است: "إِتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّه
أَرْزَقَ لَکُمْ؛ اهل همسر و خانواده برگزینید؛ زیرا این امر موجب افزایش
روزیتان میشود. " نیز فرمود: "ما یمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ یتَّخِذَ
أَهْلاً؟ لَعَلَّ اللّهَ یرْزُقُهُ نَسَمَةً تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِلا
إِلهَ إِلاّ اللّهُ؛ چه چیزی مانع میشود که مؤمن اهلی برگزیند؟ شاید
خداوند فرزندی روزیاش کند که زمین را با لا اله الا اللّه (ایمان و
توحید) سنگین گرداند. " نک: وسائل الشیعه، ج20، باب 1 از ابواب مقدمات
نکاح، صص 14 و 15، ح24900 و 24902؛ نک: وسائل الشیعه، ج21، باب استحباب
تکثیر الاولاد و باب استحباب اکرام الولد الصالح و طلبه و حبّه و... از
ابواب احکام الاولاد.
17. پیشتر در حدیثی آمد که امام علیهالسلام به فردی که ازدواج نکرده بود،
ولی کنیزانی داشت، فرمود: "تو عزب نیستی "، ولی این به معنای دارای "اهل "
بودن صاحب کنیز نیست. بر همین اساس، آوردهاند: زراره بر امام صادق
علیهالسلام وارد شد. حضرت پرسید: ای زراره، آیا تو متأهل هستی؟ عرض کرد:
خیر. حضرت فرمود: پس چگونه بر تجرّد ماندهای، در حالی که جوان هستی؟ زراره
جواب داد: کنیزانی میخرم... . " (وسائل الشیعه، ج20، باب 12 از ابواب ما
یحرم بالکفر و نحوه از کتاب نکاح، ص560، ح26347). از این روایت استفاده
میشود که در عرف روایات و نزد اصحاب ائمه نیز داشتن کنیز به معنای متأهل
بودن نبوده است.
18. "وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجًا
لِتَسْکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ... ".
روم: 12
19. "یا مَعْشَرَ الشَّبابِ، مَنِ اسْتَطاعَ مِنْکُمُ الْباهَ
فَلْیتَزَوَّجَ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْفَظُ لِلْفَرْجِ "
مستدرک الوسائل، ج14، باب1 از کتاب النکاح، ص153، ح16350.
20. "ما مِن شابٍّ تَزَوَّجَ فِی حَداثَةِ سِتَةِ إِلاّ عَجَّ شَیطانُهُ یا
وَیلَهُ! عَصَمَ مِنِّی ثُلُثَی دِینِهِ فَلْیتَّقِ اللّهَ الْعَبْدُ فِی
الثُّلُثِ الْباقِی "، مستدرک الوسائل، ج14، باب 1 از ابواب النکاح، ص149،
ح16331.
21. وسائل الشیعه، ج20، باب 23 از ابواب مقدمات نکاح، ص61، ح25037.
22. همان، ص64، ح25047.
23. "مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلی والِدِهِ ثَلاثَةٌ: یحَسِّنُ اسْمَهُ، وَ
یعَلِّمُهُ الْکِتابَةَ، وَ یزَوِّجُهُ إِذا بَلَغَ ". وسائل الشیعه، ج21،
باب 88 از ابواب احکام الاولاد، ص482، ح27646.